English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (5906 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stabilisers U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
automatic pilot U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
course stabilizer U تثبیت کننده مسیر
Other Matches
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
stabilizers U تثبیت کننده ها
course stabilizer U تثبیت کننده
stabilisers U تثبیت کننده
stabilizer U تثبیت کننده
holding attack U تک تثبیت کننده
stabilisers U ثابت تثبیت کننده
stabilizing sleeve U غلاف تثبیت کننده
emulsion stabilizer U تثبیت کننده امولسیونی
automatic stabilizer U تثبیت کننده خودکار
stabilizer U ثابت تثبیت کننده
holding force U نیروی تثبیت کننده
viscosity stabilizer U تثبیت کننده گرانروی
mains voltage stabilizer U تثبیت کننده ولتاژ شبکه
voltage stabilizer U تثبیت کننده اختلاف سطح
self stabilizing dynamo U دینام خود تثبیت کننده
adjustable stabilizer U تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
course stabilizer U دستگاه تثبیت مسیر
stabilising U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilised U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
fixity U تثبیت
fixing U تثبیت
stabilize U تثبیت
stabilising U تثبیت
stabilized U تثبیت
corroboration U تثبیت
stabilization U تثبیت
stabilises U تثبیت
consolidation U تثبیت
stabilised U تثبیت
fixations U تثبیت
anchor cell U سل تثبیت
confirmation U تثبیت
fixation U تثبیت
stabilizes U تثبیت
stabilisation U تثبیت
maintenance level U سطح تثبیت
patent U حق تثبیت اختراع
confirmation U تثبیت استقرار
stabilised U تثبیت کردن
functional fixedness U تثبیت کارکردی
reinstatement U تثبیت در مقام
fixation process U فرایند تثبیت
fixation point U نقطه تثبیت
fixation of affect U تثبیت عاطفی
fixing agent U عامل تثبیت
voltage stabilization U تثبیت ولتاژ
avouch U تثبیت کردن
economic stabilization U تثبیت اقتصادی
mechanical stabilization U تثبیت مکانیکی
fixate U تثبیت کردن
fixedness U تثبیت شدگی
visual fixation U تثبیت دیداری
wage stabilization U تثبیت مزد
father fixation U تثبیت پدری
stop go policy U سیاست تثبیت
stabilising U تثبیت کردن
price stabilization U تثبیت قیمت
heat setting U تثبیت گرمائی
reinstating U تثبیت کردن
reinstates U تثبیت کردن
price ceilings U تثبیت قیمت
reinstated U تثبیت کردن
reinstate U تثبیت کردن
price freeze U تثبیت قیمت ها
price freezing U تثبیت قیمت
price stability U تثبیت قیمت
stabilized U تثبیت کردن
stabilize U تثبیت کردن
patents U حق تثبیت اختراع
patenting U حق تثبیت اختراع
positioning U تثبیت موقعیت
patented U حق تثبیت اختراع
stabilises U تثبیت کردن
nitrogen fixation U تثبیت نیتروژن
stabilization U پابرجاسازی تثبیت
stabilizes U تثبیت کردن
well fixed U خوب تثبیت شده
voltage stabilization U تثبیت فشار الکتریکی
hard shoulder U شانه تثبیت شده
stabilized layer U لایه تثبیت شده
stabilized layer U قشر تثبیت شده
fixes U تثبیت محل ناو
stabilization policy U سیاست تثبیت اقتصادی
fix U تثبیت محل ناو
built in stabilizers U تثبیت کنندههای خودکار
exchanged stabilization fund U صندوق تثبیت ارز
verge U شانه تثبیت نشده
verges U شانه تثبیت نشده
route U به خاک نشاندن تثبیت کردن
routes U به خاک نشاندن تثبیت کردن
commodity agreement U تثبیت مشترک قیمت فروش
zener diode stabilization U تثبیت کنندگی دیود زنر
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
pegging U تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
burster course U مسیر منفجر کننده
cut off attack U تک قطع کننده مسیر
high frequency stabilized arc U قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
short U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
shorter U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
shortest U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
course recorder U دستگاه ثبت کننده مسیر حرکت
stabilizing fin U پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
range markers U علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
setting time U [مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
off roader U شرکت کننده در مسابقه مخصوص در مسیر طولانی در زمینهای ناهموار
homing adaptor U تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
crossing target U هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
fair trade laws U قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
square in U پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
open loop system U مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
positioning band U حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
declaratory judgment U حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
confirms U تصدیق کردن تثبیت کردن
confirm U تصدیق کردن تثبیت کردن
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1i carried her the rest of the way
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com